اگر همه عرب براى جنگ با من پشت به پشت هم دهد، هرگز به آنها پشت نخواهم كرد و وحشت نمى كنم! «1»
«انَّ نَفْسَ ابيه بَين جَنْبَيه»؛ روح على (ع) در پيكر حسين (ع) است، با او تن به تن نجنگيد. «2»
حسين شير بچّه على، در شجاعت روحى و بدنى آخرين و بالاترين درجه و رتبه را دارا بود. و در ميان شجاعان درجه اوّل، شجاعتش ضرب المثل بود. «3»
در ايّامى كه پيامبر (ص) كسالت داشت و با همان ناراحتى از دنيا رفت، فاطمه (س) با پسرانش خدمت آن حضرت رسيد و به پيامبر (ص) عرض كرد: اينان فرزندان شما هستند. چيزى به عنوان ارث به آنان عنايت كن. پيامبر (ص) فرمود:
امّا (سهم) حسن، همانا هيبت و آقايى من براى او باشد؛ و اما (سهم) حسين، همانا شجاعت و جرأت و بخشندگى من براى او باشد. «4»
حسين بن على (ع) گفت: در حالى كه عمر بالاى منبر بود و خطبه مى خواند وارد شدم و به او گفتم: از منبر پدرم پايين بيا! عمر گفت: آيا اين منبر پدرت مى باشد؟ گفتم: سوگند به خدا منبر پدرم مى باشد. سپس پرسيد: چه كسى اين را به تو آموخته است. گفتم: ما عَلَّمنى احَدٌ؛ هيچ كس مرا نياموخته است! «5»
اگر در بين امّت پيامبر كسى بهتر از او را مى شناختم، با او بيعت مى كردم. امام حسين (ع) بلافاصله برخاست و فرمود: وَاللَّهِ لَقَدْ تَرَكْتَ مَنْ هُوَ خيرٌ مِنْهُ اباً وَ امّاً وَ نَفْساً «6» سوگند به خدا تو كسى را كه از نظر پدر و مادر و شخصيت فردى برتر از او بود رها كردى.
فكتب اليه الحسين كتاباً غليظاً يُعدّد عليه فيه ما فعل ... «7» حسين نامه تندى به او (معاويه) نوشت و كارهاى (خلافى) كه او انجام داده بود يادآورى كرد.
پس از اينكه معاويه حجر بن عدى و يارانش را كشت، در مراسم حجّ حسين بن على (ع) را ملاقات كرد. گفت: يا ابا عبدالله! آيا خبر برخورد ما با حجر بن عدى و اصحاب آن و شيعيان پدرت را مى دانى؟ حضرت جواب داد: با آنها چه كردى؟ معاويه گفت: آنها را كشتيم، كفن كرديم و نماز بر آنها خوانديم. امام (ع) فرمود: «ليكن اگر ما پيروان تو را بكشيم كفن نمى كنيم و بر آنها نماز نگزارده و آنان را دفن نمى كنيم.» «10»
«سوگند به خدا از شاهراه جدا نشوم تا خدا آنچه را مقدّر فرموده عملى سازد.» «11»
آيا نمى بينيد به حق عمل نمى شود و از باطل دورى نمىگزينند در چنين شرايطى است كه مرگ براى مؤمن سزاوارتر است! من مرگ را جز شهادت و زندگى با ستمگران را جز ذلّت نمی بينم.«12»
الا وَ انَّ الدَّعى ابْنَ الدَّعى قَدْ تَرَكَنى بَيْنَ السِّلَّةِ وَالذِّلَّة و هيهات منّا الذِّلَّة ... «13»
وقتى پيادگان از راست و چپ به حسين (ع) حمله كردند، او نيز به آنان حمله كرده و آنها را متفرق و پراكنده نمود. به خدا سوگند هرگز دلشكسته اى را نديده ام كه پسر، اهل بيت و يارانش كشته شده باشد و او اين گونه محكم، بدون ترس، با آرامش خاطر و با جرأت باشد. سوگند به خدا تاكنون هيچ كس را مانند او نديدهام. پيادگان همچون بز مادهاى كه گرگ به آنها حمله كرده است از راست و چپ او عقب مى نشستند. «14»
( 1) نهج البلاغه، نامه 45
( 2) اعيان الشيعه، ج 1، ص 609.
(3) ابوالشهداء، ص 71.
( 4) تهذيبالتهذيب، احمد بن حجر العسقلانى، ج 2، ص 345؛ ترجمة الامام الحسين( ع)، ابن عساكر، ص 51.
( 5) مقتل الحسين( ع)، خوارزمى، ص 212؛ ترجمة الامام الحسين( ع)، ص 202.
(6)الامامة والسياسة، ابى محمد عبدالله بن مسلم بن قتيبة الدينورى، ج 1، ص 211.
(7) انساب الاشراف، احمد بن يحيى بن جابر البلاذرى، ج 3، تحقيق محمودى، ص 142.
( 8) الاحتجاج، الطبرسى، ج 2، ص 87.
( 9) حماسه حسينى، ج 3، ص 329.
( 10) الاحتجاج، طبرسى، ج 2، ص 89- 88؛ تاريخ يعقوبى، ج 2، ص 231.
( 11) موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص 299، به نقل از الفتوح، ج 5، ص 24؛ مقتل الحسين، خوارزمى، ج 1، ص 189
( 12) قيام جاويد( مقتل ابى مخنف)، ص 58؛ ترجمة الامام الحسين( ع)، ابن عساكر، ص 314.
(13) موسوعة كلمات الامام الحسين( ع)، ص 299، به نقلاز الفتوح، ج 5، ص 24؛ مقتلالحسين، خوارزمى، ج 1، ص 189.
(14)قيام جاويد( مقتل ابى مخنف)، ص 58؛ ترجمة الامام الحسين( ع)، ابن عساكر، ص 314.
منبع: زمينه هاى قيام امام حسين(ع)(ج2)، ص: 231
نظرات شما عزیزان: